وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

مرجع کامل نوحه های بوشهری و خوزستانی

وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

مرجع کامل نوحه های بوشهری و خوزستانی

وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

پوریا مهدوی مقدم از استان لرستان - شهرستان بروجرد
----------------------------------------------------
وبلاگی برای نشر نوحه های جنوب کشور
----------------------------------------------------
عزیزانی که مایلند مراسمات مذهبی خود را به بینندگان این وبلاگ اطلاع دهند،به آدرس زیر، مکان - زمان و اطلاعات لازم را ارسال کنند.
در ضمن، اگر عکسهایی هم از همان هیأت ارسال شود،ممنون میشوم.


Porya.borujerd@gmail.com

شماره تماس: 09385616703

آدرس اینستاگرام:
PORYA_BORUJERD
#پوریا_مهدوی_مقدم

آدرس کانال تلگرام:
www.telegram.me/poryarjnews

(((حتما در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید)))
باتشکر
----------------------------------------------------
آدرس وبلاگ اجتماعی پوریا مهدوی مقدم: www.porya-borujerd.ir
-----------------------------------------------------

توضیحات سایت: این وبلاگ تنها جهت نشر و ترویج
نوحه های بوشهری و خوزستانی ساخته شده است.
در واقع این وبلاگ، تنها وبلاگی ست که متن اکثر نو حه هایی را
که در هیچ کجای اینترنت وجود ندارد، در اختیار شما عزیزان
قرار میدهد.
و همچنین، بنده تنها بروجردی هستم که مشغول به
انجام این کار میباشم.
پوریا مهدوی مقدم-بروجرد

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۷ مرداد ۰۰، ۰۸:۳۱ - علیرضا
    ممنون
  • ۸ آذر ۹۹، ۱۸:۴۲ - نیبیرو
    عالی
نویسندگان
پیوندها

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حاج حسین فخری» ثبت شده است

۲۶
شهریور
۹۷

متن نوحه

 نه به دیده نورم نه به تن توانم



نه بدیده نورم، نه به تن توانم

بنشینم و خون جگر فشانم


شده پاره پاره بدن جوانم

گل پرپر من، علی اکبر من


به کجا بگردم، گل خود بجویم

که ز خون فرقش رخ خود بشویم

بنشینم و یا ولدی بگویم

گل پرپر من، علی اکبر من


گل من فدا شد، به ره خدا شد

لب تشنه از من پسرم جدا شد

گل پرپر من، علی اکبر من


پسر شهیدم، صدف امیدم

به خدا شکستم به خدا خمیدم

که به غلظم خون بدن تو دیدم

گل پرپر من، علی اکبر من


تو ستاره بودی، شب غربتم را

تو ز دل زدودی شب غربتم را

تو  ز کف ربودی همه طاقتم را

گل پرپر من، علی اکبر من


بنگر چه آمد به سرم علی جان

ز غم تو خون شد جگرم علی جان

پسرم علی جان

گل پرپر من، علی اکبر من


همه چشم و گوشم که سخن بگویی

ز غریبی گل به چمن بگویی

سخنی ز سوز دل من بگویی

گل پرپر من، علی اکبر من


دانلود نوحه با نوای حسین فخری

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۴
مهر
۹۶

متن نوحه واحد بر لب آبم

 از حاج حسین فخری



بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم

هردم از غصة جانسوز تو آتش گیرم

مادرم داد بمن درس وفاداری را

عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم

گاه سردار علمدارم و گاهی سقا

گه بپاس حرمت گشت زنان چو نشیرم

در نگاه غضب آلودة من دشمن دید

که چوشیری من از این جیفة نیاسیرم

بوتة عشق تو کرده است مرا چون زرناب

دیگر این آتش غمها ندهد تغیرم

گرمرا شورو جوانی و بهار عمر است

ازخران تود گرایگل زهرا پیرم

اکبرت کشته شد و نوبتم آخر نرسید

سینه ام تنگ شد از بسکه بود تأخیرم

غیرتم گاه نهیبم زند از جا برخیز

لیک فرمان مطاع تو شود پاگیرم

تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم

آیت قهربیان شد ز لب شمشیرم

سایة پرچم تو کرد سرافراز مرا

عشق تو کرد عطا دولت عالمگیرم

کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام

شد در این قبله عشاق دوتا تقصیرم

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد

چشم من داد از آن آبروان تصویرم

باید این دیده و ایندست دهم قربانی

تا که تکمیل شود حج من آنگه میرم

زاینجهت دست بپای تو فشاندم بر خاک

تا کنم دیده فدا چشم براه تبرم

ای قد و قامت تو معنی قدقامت من

ایکه الهام عبادت زوجودت گیرم

وصل شد حال قیامم زعمودی بسجود

بی رکوع است نماز من و این تکبیرم

جسدم را بسوی خیمة اصغر نبرید

که خجالت زده زآن تشنه لب بی شیرم

تا کند مدح ابوالفضل امام سجاد

نارساهست حسان شعر من و تقریرم

شاعر: حبیب الله چایچیان(حسان)


دانلود با نوای حاج حسین فخری

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۲
مهر
۹۵

متن نوحه بر لب آبم و

 از داغ لبت میمیرم

 از حاج حسین فخری



بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم

هردم از غصة جانسوز تو آتش گیرم

مادرم داد به من درس وفاداری را

عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم

گاه سردار علمدارم و گاهی سقا

گه به پاس حرمت گشت زنان چو نشیرم

در نگاه غضب آلودة من دشمن دید

که چوشیری من از این جیفة نیاسیرم

بوتة عشق تو کرده است مرا چون زرناب

دیگر این آتش غمها ندهد تغیرم

گرمرا شورو جوانی و بهار عمر است

ازخران تود گرایگل زهرا پیرم

اکبرت کشته شد و نوبتم آخر نرسید

سینه ام تنگ شد از بسکه بود تأخیرم

غیرتم گاه نهیبم زند از جا برخیز

لیک فرمان مطاع تو شود پاگیرم

تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم

آیت قهربیان شد ز لب شمشیرم

سایة پرچم تو کرد سرافراز مرا

عشق تو کرد عطا دولت عالمگیرم

کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام

شد در این قبله عشاق دوتا تقصیرم

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد

چشم من داد از آن آبروان تصویرم

باید این دیده و ایندست دهم قربانی

تا که تکمیل شود حج من آنگه میرم

زاینجهت دست بپای تو فشاندم بر خاک

تا کنم دیده فدا چشم براه تبرم

ای قد و قامت تو معنی قدقامت من

ایکه الهام عبادت زوجودت گیرم

وصل شد حال قیامم زعمودی بسجود

بی رکوع است نماز من و این تکبیرم

جسدم را بسوی خیمة اصغر نبرید

که خجالت زده زآن تشنه لب بی شیرم

تا کند مدح ابوالفضل امام سجاد

نارساهست حسان شعر من و تقریرم

شاعر: حبیب الله چایچیان(حسان)


دانلود با نوای حاج حسین فخری

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۵
مرداد
۹۵

متن نوحه بار بگشائید از حاج حسین فخری



بار بگشائید، اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست

بر مشام جان رسد بوی بهشت به به از این تربت مینو سرشت

کربلا، ای آفرینش را هدف قبله گاه عاشقان از هر طرف

طورِ عشق است و مطافِ انبیا نور حق اینجاست، ای موسی بیا

جسم را احیا اگر عیسی کند جان و تن را کربلا احیا کند

گر سلامت رفت، از آتش، خلیل نور ثار الله شد او را دلیل

کربلا، قربانگه ذبح عظیم عرش رحمان را صراط مستقیم

گر خدا خواهی، برو این راه را کن زیارت کوی ثار الله را

شد ز عاشورای او یک اربعین قتلگاهش را به چشم دل ببین

ماه، اینجا، واله و سرگشته است و آن شهاب ثاقب از خود رفته است

گرد غم، افشانده بر سر کهکشان اشک خون ریزد هنوز از آسمان

اختران، سوزند چون شمع مزار مرغ شب می‌نالد اینجا زار زار

گاه در صحرا خروش و، گه سکوت خفته در اینجا شهیدی لا یموت

حضرت سجاد بر خاکش نوشت تشنه لب شد کشته، سالار بهشت

اربعین است، اربعین کربلاست هر طرف غوغائی از غمها بپاست

گوئی از آن خیمه های نیمسوز خود صدای العطش آید هنوز

هر کجا نقشی، ز داغ ماتم است هرچه ریزد اشک، در اینجا، کم است

باشد از حسرت در اینجا یادها هان به گوش دل شنو، فریادها

در دل هر ذره، صدها مطلب است ناله ی سجاد و اشک زینب است

باید اینجا داشت گوش معنوی تا مگر این گفتگوها بشنوی:

عمه جان، اینجا حسین از پا فتاد چهره بر این تربت خونین نهاد

عمه جان، این قتلگاه اکبر است جای پای حیدر و پیغمبر است

عمه جان، قاسم، در اینجا شد شهید تیر بر قلب حسین اینجا رسید

عمه جان، عباس اینجا داد دست وز غمش پشت حسین اینجا شکست

اصغر لب تشنه، اینجا، عمه جان شد ز تیر حرمله خونین دهان

از برای غارت یک گوشوار شد در اینجا، کودکی نیلی عذار

تا قیامت، کربلا ماتمسراست حضرت مهدی، حسان! صاحب عزاست 


دانلود با نوای کویتی‌پور

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۵
مرداد
۹۵


متن نوحه شیعیان دیگر هوای نینوا دارد

 حسین از حاج حسین فخری



شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین


از حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم

مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین


بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین


رخت دیبای حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین


بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب

ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین


سروران پروانگان شمع رخسارش ولی

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین


سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق

می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین


او وفای عهد را با سر کند سودا ولی

خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین


دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا

با کدامین سر کند مشکل دوتا دارد حسین


سیرت آل علی(ع) با سرنوشت کربلاست

هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین


آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند

عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین


دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت

داوری بین با چه قوم بی حیا دارد حسین


ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ا

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین


دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز

با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین


شمر گوید: گوش کردم تا چه خواهد از خدای

جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین


اشک خونین گو بیا بنشین به چشم «شهریار»

کاندر این گوشه عزایی بی ریا دارد حسین


دانلود با نوای حاج حسین فخری

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۵
مرداد
۹۵

متن نوحه آسمان غرقه به خون از

 حاج حسین فخری



آسمان غرق به خون از شفق تنگ غروب

 روشنی گشته و خونین شده در چنگ غروب


پرده شهپره مرغان زند اهنگ غروب

 دل سودازدگان هم شده همرنگ غروب


ای دلا هم همه‌ی باد وزان میشنوی

 زجه و ناله اوراق خزان میشنوی


آه سودازده‌ی نایِ شبان میشنوی

 شکوه‌ی بلبل ناکام جوان میشنوی


بازا بازا هر آنچه هستی بازا

 گر گبر و یهود و بت پرستی بازا


این درگه ما درگه نومیدی نیست

 صد بار اگر توبه شکستی بازا


مرغ حق است که از پرده‌ی جان می‌نالد

 این خزان است کز او چرخ و زمان می‌نالد


از خزان گشتن گل دیده‌ی خلقت بگریید

 دایه‌ی غم‌زده‌ی پیر طبیعت بگریید 


دانلود با صدای حاج حسین فخری

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۰
اسفند
۹۴

متن نوحه شهادت حضرت زهرا 

از حاج حسین فخری



گرفته دل مولا ، شده یکه و تنها

نهاده رخ خود را ، روی تربت زهرا

 

تویی تاب و توانم، بیا فاطمه جانم

ز داغ تو خمیدم، ببین قد کمانم

 

گرفته دل مولا ، شده یکه و تنها

نهاده رخ خود را ، روی تربت زهرا

 

تو ای عصای دستم، من از پا بنشستم

پس از تو در خانه به روی همه بستم

 

گرفته دل مولا ، شده یکه و تنها

نهاده رخ خود را ، روی تربت زهرا

 

ز هجران تو ای پاک، گریبان زده ام چاک

تن همچو گلت را، نهادم به دل خاک

در آن خانه ی خاموش، یتیمان سیه پوش

همه چادر مادر، گرفته اند در آغوش

 

گرفته دل مولا ، شده یکه و تنها

نهاده رخ خود را ، روی تربت زهرا

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۴
آذر
۹۴

متن نوحه بسوز ای دل که امروز اربعین است از حاج حسین فخری




بـسـوز ای دل که امروز اربـعیـن است *** عـزای پـور ختـم المرسـلیـن است

 مـرام شـیـعـه در خـون ریـشـه دارد *** نگـهبانی ز خط خـون چنین است

به یاد کربلا دلها غمین است       دلا خون گریه کن چون اربعین است(۲)

حـسـین بن علـی سالار دین است *** امـام و رهـبـر اهـل یـقـیـن است 

 قــیـام کـربـلـــا گـشـت تـــا قـیـامـت *** سراسر درس بهـر مسلمین است 

به یاد کربلا دلها غمین است       دلا خون گریه کن چون اربعین است(۲)

حسین است آنکه با حـق همنشین است **** خـدا را حـجـت و دیـن را امـیـن اسـت

حسین است آنـکه درخـط شهـادت **** امــام اولــیــن و آخـریــن اسـت

حـسـین است آنــکـه حـق را جـاودان کــرد **** حسین اسـت آنکه بـاطـل را عیان کرد

حسین اسـت آنکه حکـم دیـن بیان کـرد **** حسین است آنکه با قرآن قرین است

به یاد کربلا دلها غمین است       دلا خون گریه کن چون اربعین است(۲)

دل مــا در پـی آن کـاروان اسـت *** که از کرب و بلا با غم روان است

چه زنجـیری به دست و بـازوان اسـت *** کـه گـریـان دیـده ی روح الامـیـن اسـت

اگر در کربـلا غـم بـی شمـار است *** اگــر دل هـای شـیـعه داغـدار است

اگر چـشـمان مـهـدی اشکبار است *** ز داغِ آن وداعِ آخـــــــریــــــن اســـت  

به یاد کربلا دلها غمین است       دلا خون گریه کن چون اربعین است(۲)

پیام خون خطابی آتشین است *** بقاءِ دیـن قرینِ اربعیـن است

کــه تــاریـخِ پُـر از خـون و شـهـادت *** سراسر اربعین در اربعین است

به یاد کربلا دلها غمین است       دلا خون گریه کن چون اربعین است(۲)

به دورانِ سیاهِ سلطه ی شب *** که میدوزند از افشاگران لب

جـهـادِ حـضـرت سـجـاد و زیـنـب *** بیانِ خطبه های آتشین است

زبـانِ زیـنـب٬این بـانـوی پُــر درد *** که هست آموزگارِ هر زن و مرد

چنـان در کـوفـه طـوفانـی به پـا کرد *** تو گویی خود٬امیر المؤمنین است

به یاد کربلا دلها غمین است       دلا خون گریه کن چون اربعین است(۲)

اسیران را چو بر محمل نشاندند *** تـو گویی تیر غم بر دل نشاندند

گُلی را چیده و در گِل نشاندند *** رقیه آن گل شادابِ دین است

به یاد کربلا دلها غمین است       دلا خون گریه کن چون اربعین است(۲)

 دیـار شـام با غـم ها قـریـن اسـت *** قلوب شیعیان زین غم حزین است

     مـزار زیـنـب و قـــبـــر رقـیــه *** تجلی گاه عشق عارفین است

به یاد کربلا دلها غمین است       دلا خون گریه کن چون اربعین است(۲)

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۷
آبان
۹۴

متن نوحه شیعتی یا کرام از حاج حسین فخری



شیعتــی یا کـرام یا عظــام المقــام - فاندبوا یاحسیــن بفــؤاد حزیـن

شیعتی إنی غریب بین أقـــوام بغاة - وأنا الضامی وأسقى من کؤوس النائبات

قطعوا رأسی ظلماً بسیوف مرهفــــات - رفعوه بعد قتلی فوق أطراف القــناة

ذاک رأسـی مشال فی رماح طــــوال - وقطیــع الوتیـــن بفؤاد حزیـن

شیعتی إن غاب عنکم فی سماء الموت فــرقد - فاذکروا الأکبر لما غاله السیف المــرد

واقتیلاً فوق الأرماح والأسیاف سجــــد - وبه قد صرعوا فوق الثرى جسم محمد

وشبیه الرســول وطأتــــه الخیــول - وفقدت البــــنین بفؤاد حزیـن

شیعتی ما إن سمعتم من مناد وأخــــــاه - فاذکروا العبــاس لما قطعت منه یداه

جئته نحو الفرات قاصداً کیمــــــا أراه - فوجدت الجسد الطاهر تکسوه دمـاه

فاهتـفوا بانکسـار أین ذاک الیســــار - ایـن ذاک الیمین بفـؤاد حزیــن

شیعتی ما إن فقدتم من غلام ذی مکــــارم - فاندبوه بدموع واذکروا لوعة قاســم

هو کا البدر تجلى وجلى فی الغمائــم - بدل الأشمع قد زف بأطراف الصوارم

غاب ذاک الهلال فی بروج القتال - غاب نور الیقین بفؤاد حزیــــن

شیعتی ما إن فقدتم من رضیع وهو ظام - فاذکروا طفلــــی لما قتلوه باهتضام

بدل الماء سقوه من انابیب الحمام - بأبی من ذاق طعم الموت من قبل الفطام

ذاک نحر الرضیع فاض منه النجیع - ودفـنت الجنین بفـؤاد حزیــن

شیعتی ما أن سمعتم فی نسوة تشکو الرزایا - فاذکروا نسوتنا اللآتـی تحملن البلایـا

وعلى الأکوار ظلماً حملوهن سبایـــا - شاکیات باکیات فوق أقتاب المطایـــا

فاسألـــوا کربلاء من لتلک النسـاء - من لحـزن کمین بفـــؤاد حزیــن

شیعتی ما إن شربتم عذب ماء فاذکرونی - او سمعتم بقتیل أو شهیــد فاندبـونی

فأن السبط الذی من غیر جرم قتلونی - وبجرد الخیل بعد القتــل عمداً سحقونی

لیتکم حاضــرون للندا تسمعــون - هاتفا بالأنیـــــن بفـؤاد حزیـن 
  • پوریا مهدوی مقدم
۱۷
آبان
۹۴

متن نوحه آسمان غرقه به خون از حاج حسین فخری



آسمان غرق به خون از شفق تنگ غروب روشنی گشته و خونین شده در چنگ 

غروب

پرده شهپره مرغان زند اهنگ غروب دل سودا زدگان هم شده همرنگ غروب

ای دلا هم همه ی باد وزان میشنوی ضجه و ناله اوراق خزان میشنوی

آه سودا زده نای شبان میشنوی شکوه بلبل ناکام جوان میشنوی

بازا بازا هر انچه هستی بازا گر گبر و یهود و بت پرستی بازا

این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی بازا

مرغ حق است که از پرده جان می نالد این خزان است کز او چرخ و زمان می نالد

از خزان گشتن گل دیده خلقت بگریید دایه غم زده ی پیر طبیعت بگریید 
  • پوریا مهدوی مقدم
۱۷
آبان
۹۴

متن نوحه رو به سوی خیمه ها زینب شتابان میرود از حاج حسین فخری


رو به سوی خیمه‌ها زینب شتابان می‌رود
در میان دود و آتش اشک‌ریزان می‌رود

ذکر طفلان حرم صد آه و واویلا شده
هر یکی از خیمه‌ای سوئی هراسان می‌رود

آنچنان رو سوی آتش راه زینب می‌رود 
گوئیا دخت علی سوی گلستان می‌رود

گوئیا ساحل ندارد هیچ این دریای غم 
کودکی هر سو روان آتش به دامان می‌رود

آتش اندر خیمه آل‌عبا افکنده خلق
مضطرب زینب به دنبال یتیمان می‌رود 

قحطی آب است و لب تشنه همه اهل حرم
از تن آنان تو گوئی او عطشان می‌رود

مانده زین‌العابدین تنها میان خیمه‌ای
عمه‌اش بالین آن بیمار نالان می‌رود

در میان خیمه‌ها جسم شهیدان مانده است
بی‌معین درمانده زینب سوی آنان می‌رود

آتشی که درب و بیت خانة زهرا بسوخت
تا قیام آل‌پیغمبر فروزان می‌رود

وای آن بانو که بد نور دل و زیب پدر 
در غل و زنجیر کین با آل‌سفیان می‌رود 
  • پوریا مهدوی مقدم
۱۷
آبان
۹۴

متن نوحه علی آرام جان من از حاج حسین فخری

 

 

علی آرام جان ، علی روحِ روان من

 

 

برو میدان...   برو میدان...

 

 

الا ای یوسف لیلا ، فروغ دیدگان من

 

 

برو میدان...   برو میدان...

 

 

 

ببین لب تشنه و گریان، میان خیمه ها اضغر

 

 

ببین محصور این لشکر، حریم و آل پیغمبر

 

 

پی آب روان هر سو، نگر با دیدگان تر

 

 

ز بهر کودکان من...

 

 

برو میدان...   برو میدان...

 

 

 

اگر چه از تو دل کندن، برای من بود مشکل

 

 

که عشقت ای شبیه مصطفی بنشسته اندر دل

 

 

به ضرب قدت نبوَد مرا در زندگی حاصل

 

 

تویی در تن چو جان من...

 

 

برو میدان...   برو میدان...

 

 

 

 

برو با عمه ات زیینب، وداع آخرین بنما

 

 

بزن بوسه به دستانش، به جای مادرت لیلا

 

 

ببین نبوَد مرا یاری، در این دشت و در این صحرا

 

 

تویی تاب و توان من...

 

 

برو میدان...   برو میدان...

 

 

 

بزن بوسه به آرامی، تو بر رخساره ی اصغر

 

 

بگیر این کودک لب تشنه ی بی شیر را در بر

 

 

ببین از تشنگی او را نمانده طاقتی دیگر

 

 

علی رعنا جوان من...

 

 

برو میدان...   برو میدان...

 

 

 

خرامان میروی میدان، بنازم قد و بالایت

 

 

تو گویی خاک این صحرا زند بوسه به پاهایت

 

 

رُخت روشن تر از خورشید، چو شام تیره موهایت

 

 

جمال تو جلال من...

 

 

برو میدان...   برو میدان...

 

 

 

خدایا اشبه الناس به پیغمبر به میدان رفت

 

 

به خیمه ساقی طفلان، به کام خشک به میدان رفت

 

 

بزد بوسه به دست من، ز پیشم دیده گریان رفت

 

 

علی ورد زبان من...

 

 

 

برو میدان...   برو میدان...

 

 

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۱
مهر
۹۴

متن نوحه بر سر نیزه سری دیده گریان نگران از حاج حسین فخری



بر سر نیزه سری دیده گریان نگران

حرم آل عبا گرد او سینه زنان

از رگ حنجر این سر چکد خون به زمین

در برش دخترکی میدود ناله کنان

در بر رأس حسین خواهری خون جگر است

پابرهنه به فغان بر سر خار دوان

چون که بیند ز دل خواهرش رفته قرار

میکند گریه ی خون از غم او به فغان

چشم خونبار حسین نگران زینب است

که قد و قامت او شد خم همچو کمان

یکطرف از حرمش آه و فریاد بلند

نیزه داران همه جا گرد آنان شادان

تازیان است فرو به تن آل رسول

کمر زینب خم شده زین بار گران

میکند جای حرم چون سپر پیکر خود

تازیان است فرو به تنش چون باران

کاروان اسرا خسته ره می سپرا

برده گرما ز همه کودکان طاقت جان

خفته در مقتل خون جسم صدچاک حسین

که به سویش چشم آسمان خون افشان

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۰
مهر
۹۴

متن نوحه حرم خبر ندارد شبم سحر ندارد از حاج حسین فخری





حرم خبر ندارد شبم سحر ندارد
چه سان روم به خیمه خدا بدون عباس
**********
نهال زندگانی دگر ثمر ندارد
چه سان روم به خیمه خدا بدون عباس
**********
چو بر سرش رسیدم فتاده بر زمین بود
سرش زتیغ دشمن شکفته تا جبین بود
میان خاک و خون سرنگون لوای دین بود
چه سان روم به خیمه خدا بدون عباس
**********
بر او نظر چو کردم رمق در او ندیدم
لبش چو تشنه دیدم فغان ز دل کشیدم
دو چشم بسته خونش نموده نا امیدم
چه سان روم به خیمه خدا بدون عباس
**********
به چشم تر نمودم به مشک او نظاره
که بود به روی خاک و ز تیر کینه پاره
هدف عدو گرفتش پیاده و سواره
چه سان روم به خیمه خدا بدون عباس
**********
به وقت جان سپردن سفارش حرم کرد
به دیده پر از اشک دعای خواهرم کرد
روانه اشک دیده به حال اصغرم کرد
چه سان روم به خیمه خدا بدون عباس
**********
به کام تشنه کشته شبیه مرتضا شد
ز بهر حفظ مشکی دو دست او جدا شد
علی شمایل من به راه من فدا شد
چه سان روم به خیمه خدا بدون عباس
**********
به قامتی شکسته از او جدا شدم من
به چشم تر روان سوی خیمه ها شدم من
ز بعد او اسیر غم ای خدا شدم من
چه سان روم به خیمه خدا بدون عباس
**********
به خیمه تا رسیدم همه برون دویدند
چو نزد من نشان از عموی خود ندیدند
فغان ز فرقت او ز سوز دل کشیدند
چه سان روم به خیمه خدا بدون عباس
  • پوریا مهدوی مقدم
۰۲
تیر
۹۴

متن نوحه هفتاد و دو پروانه از حاج حسین فخری


حاج حسین فخری


هفتاد و دو پروانه ، پروانه ی فرزانه              شمع رخ حق دیدن ، رفتند چو مستانه

رفتند همه مه رویان ، لا حول و لا گویان        آن منزلتست نی این ، رفتند از این خانه

از ساغر دل داده ، مدهوش و افتاده               از پیر خراباتش ، تا کودک دردانه

پیراهن خود بینی ، از تن بدر آوردند              تا که نشود حایل ، بین خود و جانانه

رفتند چو کبوترها ، مستانه و بی پروا            باآنکه بدانستند ، دامی است و بی دانه

چون نی که فنا باشد ، در عین بقا باشد            ا ز کالبد خاکی ، تا کودک شش ماهه

خواهی که شوی کامل ، آن مرحله ها طی کن     زین سلسله ها سالک ، خالی نکند شانه

هفتاد و دو پروانه ، پروانه ی فرزانه              شمع رخ حق دیدن ، رفتند چو مستانه

رفتند همه مه رویان ، لا حول و لا گویان        آن منزل توست نی این ، رفتند از این خانه

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۴
فروردين
۹۴

متن نوحه گرفته دل مولا از حاج حسین فخری


حاج حسین فخری


گرفته دل مولا ، شده یکه و تنها

نهاده رخ خود را ، روی تربت زهرا

 

تویی تاب و توانم، بیا فاطمه جانم

ز داغ تو خمیدم، ببین قد کمانم

 

گرفته دل مولا ، شده یکه و تنها

نهاده رخ خود را ، روی تربت زهرا

 

تو ای عصای دستم، من از پا بنشستم

پس از تو در خانه به روی همه بستم

 

گرفته دل مولا ، شده یکه و تنها

نهاده رخ خود را ، روی تربت زهرا

 

ز هجران تو ای پاک، گریبان زده ام چاک

تن همچو گلت را، نهادم به دل خاک

در آن خانه ی خاموش، یتیمان سیه پوش

همه چادر مادر، گرفته اند در آغوش

 

گرفته دل مولا ، شده یکه و تنها

نهاده رخ خود را ، روی تربت زهرا

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۰
بهمن
۹۳

متن نوحه سفیر پور زهرایم از حاج حسین فخری


حاج حسین فخری


سفیر پور زهرایم          به شهر کوفه تنهایم

منم مسلم                      منم مسلم

 

فدایی ره دینم   مطیع امر مولایم

منم مسلم   منم مسلم

 

سفیر پور زهرایم          به شهر کوفه تنهایم

منم مسلم                      منم مسلم

 

در در برم یک تن

از این مردم خدایا رو به که آرم؟

به فریاد دل من رس

که میبینی گرفتارم...گرفتارم

در این شهر ستم یارب

تو تنهایی انیس و مونس و یارم

امین پور زهرایم   به شهر کوفه تنهایم

منم مسلم   منم مسلم

 

سفیر پور زهرایم          به شهر کوفه تنهایم

منم مسلم                      منم مسلم

 

در و دیوار این شهر از غریبی من محزون خبر دارد

نمیکردم تصور در وطن در کوفه اینگونه ثمر دارم

خدایا کوه غم را جز تو که از این دل غمدیده بردارد؟

که تنها بین تنهایم   به شهر کوفه تنهایم

منم مسلم   منم مسلم

 

سفیر پور زهرایم          به شهر کوفه تنهایم

منم مسلم                      منم مسلم

 

تو دیدی سنگ کین از هر طرف یا رب فراوان بر سرم آمد

تو دیدی اشک خون زین غم روی دامن ز چشمان ترم آمد

تو دیدی زین همه مردم فقط یک زن،پناه و یاورم آمد

ز دل بشنو تو شکوایم   به شهر کوفه تنهایم

منم مسلم   منم مسلم

 

سفیر پور زهرایم          به شهر کوفه تنهایم

منم مسلم                      منم مسلم

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۱
دی
۹۳

متن نوحه واحد از حاج حسین فخری



حاج حسین فخری



جز دلم کس نکند دلبری از دلبر من

دلبر عشق بازی کند بر سر نی با سر من

یا رب این دشت بلا،یا که طرب خانه ی ما

کس ندانست که عروسی بُوَد این یا که عزا؟

هرچه دارم به تماشاگه زلفت ریزم

جای زر درقدمت،من سروجان میریزم

جز دلم کس نکند دلبری از دلبر من

دلبر عشق بازی کند بر سر نی با سر من

کرده پرخونِ جگر،دست ازل جام مرا

زده نقاش ازل،عزم مرا رنگ بلا

بعد من خواهرمن،قافله سالار منی

در پس پردۀ قید،شاهد اسرار منی

شاهد غارت و غارتگر گلزار منی

زیر شمشیر و سنان،طالب دیدار منی

سوز و آه و غم ما،ساده و یک بازی نیست

هر که دارد غم جان،لایق جانبازی نیست

تا ملامت نکشی،عشق نزند حلقه به در

نشود سنگ تو لعل،تا نخوری خون جگر

کی کنم شکوه از این چرخ پر از نقش و نگار؟

کی کشم منت از این طارَم فیروزه سوار؟

صحبت از بریدن سر ز قفاست با شمشیر

صحبت از خوردن آب است ز گلو از لب تیر

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۱
دی
۹۳

متن نوحه من نخل هل عطایم از حاج حسین فخری


حاج حسین فخری



من نخل هل عطایم...فرزند مجتبایم...

ای باوفا عموجان...خون خدا عمو جان...

 

چون سایه ی پدر را،اکنون به سر ندارم

عمو منم یتیم و باشی تو غمگسارم

اکنون به جای بابا،جان در رهت سپارم

 

من نخل هل عطایم...فرزند مجتبایم...

ای باوفا عموجان...خون خدا عمو جان...

 

اذنم بده عمو جان،تا رو کنم به میدان

پوشم سلاح بر تن،از بهر حفظ قرآن

بر دشمنان بتازم،چون زیغم خروشان

بابم حسن نوشته،خط شهادتم را

بسته به بازوی من،حرز شهادتم را

رنگین نموده با خون،لوح ولادتم را

باید که دین او را سازم ادا عمو جان

ای باوفا عموجان...ای باوفا عموجان

 

من نخل هل عطایم...فرزند مجتبایم...

ای باوفا عموجان...خون خدا عمو جان...

 

چون بهر یاری دین،فرمان رسیده ما را

تا جاودانه سازیم،گلزار کربلا را

با جان و دل خریدار،رفتیم این بلا را

 

من نخل هل عطایم...فرزند مجتبایم...

ای باوفا عموجان...خون خدا عمو جان...

  • پوریا مهدوی مقدم
۳۰
آذر
۹۳

متن نوحه دشنه از حاج حسین فخری


حاج حسین فخری


دشنه...بر لب تشنه

بر لب تشنه... بر لب تشنه... بر لب تشنه

 

خنجر...بر تار حنجر

بر تار حنجر... بر تار حنجر... بر تار حنجر

 

در خواب...کودک بی تاب

کودک بی تاب... کودک بی تاب... کودک بی تاب

 

خاموش...طفل در آغوش

طفل در آغوش... طفل در آغوش... طفل در آغوش

 

زینب...آیه ها بر لب

آیه ها بر لب... آیه ها بر لب... آیه ها بر لب

 

خواهر...داغ برادر

داغ برادر... داغ برادر... داغ برادر

 

عباس...بوی گل یاس

بوی گل یاس... بوی گل یاس... بوی گل یاس

 

اکبر...لاله ی پرپر

لاله ی پرپر... لاله ی پرپر... لاله ی پرپر

 

بیدار...سینه ی تب دار

سینه ی تب دار... سینه ی تب دار... سینه ی تب دار

 

فریاد...این همه بیداد

این همه بیداد... این همه بیداد... این همه بیداد

 

هیهات...شام خرابات

شام خرابات... شام خرابات... شام خرابات

 

گریان...محفل یاران

محفل یاران... محفل یاران... محفل یاران

 

آتش...شعله ی سرکش

شعله ی سرکش... شعله ی سرکش... شعله ی سرکش

 

بستر...خیمه خاکستر

خیمه خاکستر... خیمه خاکستر... خیمه خاکستر

 

عالم...غرقه در ماتم

غرقه در ماتم... غرقه در ماتم... غرقه در ماتم

 

بر لب...ناله های شب

ناله های شب... ناله های شب... ناله های شب

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۸
آذر
۹۳

پستی پر بیننده...


وبلاگ پوریا مهدوی مقدم:


در اوایل ساخت این وبلاگ،این پست با همین عنوان منتشر شد که بیشترین آمار بازدید این وبلاگ را به خود اختصاص داده است.

با این اوصاف،به این فکر افتادم که دوباره این پست را گذاشته و از حمایت گرم شما عزیزان،بهره مند شوم.


------------------------------------------------------------------------------------

متن کامل نوحه خوزستانی از حاج حسین فخری


حاج حسین فخری



هر طرف مینگرم،نیزه و شمشیر است

یارب حسین من تک و تنهاست

------------------------------------------------------------------------------------

کوفیان تشنه ی خونش به کمین بنشستند

عهدها را همه از جور و جفا بگسستند

------------------------------------------------------------------------------------

مانع از آب شدند قلب حرم بشکستند

تشنه لب اهل حرم در بر دریاست

------------------------------------------------------------------------------------

گرد مولای حرم عدو به صف ایستاده

جمله بر بی کسیش هل هله ها سر داده

------------------------------------------------------------------------------------

تیرها را به کمان به  قصد او بنهاده

پسر فاطمه یارب تک و تنهاست

------------------------------------------------------------------------------------

هر طرف پیکر اوشد هدف تیر و کمانها

تشنه لب بود ولی حمله بزد بر صف آنها

------------------------------------------------------------------------------------

صولت و قدرت او بر همه جا ورد زبانها

چون حسین بن علی حجت یکتاست


------------------------------------------------------------------------------------

تیغ اندر کف و بگرفته لبش خشکیده

دوخته با نگرانی به خیامش دیده


------------------------------------------------------------------------------------

لب خشکیده و خونین علی بوسیده

کودک بی گنهش کشته ی اعداست


------------------------------------------------------------------------------------

دخترانش به حرم دیده به میدان دارند

اشک چشمان خود از زینب و پنهان دارند


------------------------------------------------------------------------------------

بهر دست به دعا بر در سبحان دارند

چون ز ناله به حرم محشر کبری ست


------------------------------------------------------------------------------------

بر غریبی حسین عرش خدا میگرید

بر ترک خورده لبش ارض و سما میگریند


------------------------------------------------------------------------------------

فاطمه هم به جنان غرق عزا میگرید

خامس آل عبا تشنه به صحراست



منبع:نوحه های شخصی پوریا مهدوی مقدم
  • پوریا مهدوی مقدم
۱۵
آذر
۹۳

متن نوحه تویی آن غرقه به خونی از حاج حسین فخری


حاج حسین فخری



تویی آن غرقه به خونی که بزرگ شهدایی

تو عزیز دل زهرا،تو حسین خون خدایی

 

سرت از پیکر پاکت که لب تشنه بریده

بدنت را که به خاک سیه ای کشته کشیده

 

به لب آب روان کشته ی لب تشنه که دیده؟

چه بود جرم و گناهت که مرمل به دم آیی

 

ز چه رو قلب شریفت هدف تیر بلا شد؟

به تو ای سرور خوبان چه جفا روی جفا شد

 

که به مظلومیت و خون جگر آل عبا شد

گل سالم نبود در بدن پاک تو جایی

 

تن عریان تو خونین به زمین در بر زینب

شده در لجه ی خون غرقه مه انور زینب

 

نه مرا بی تو دگر تاب و توان یاور زینب

چه کند خواهر افسرده به هنگام جدایی

 

ز چه پایمال مراکب شده گلگون بدن تو؟

گل من دامن صحرای بلا شد وطن تو

 

اسفا خاک بیابان شده جای کفن تو

نه لباسی ز تو بر جا نه سلاحی نه عبایی

 

نه سری در بدن تو که ببوسم سرورویت

نه تو را نای و گلویی که زنم بوسه گلویت

 

نه گلابی که بشویم بدن قاری بویت

نه مجالی سر نعش تو کشم آه و نوایی

 

تویی آن کشته که عطشان به لب شط فراتی

حرمت کعبه و مقصود که تو کشتی نجاتی

 

ثمر باغ نبوت کرم و عین حیاتی

به فدایت سر و جانم که به هر درد دوایی

 

تو حسین الگوی آزادگی و عشق و جهادی

که به سرمنزل معراج بلا گام نهادی

 

به ره مکتب توحید تو هستی همه دادی

حرم و زمزمی و سعی و صفایی و منایی

 

به برت خفته به خون قاسم و عبداله و جعفر

ز دم تیغ جفا غرق به خون شد علی اکبر

 

نه سپاه و نه علم مانده نه عباس دلآور

همه یاران تو در کرببلا گشته فدایی

 

به خیام حرم تو زده شد آتش بیداد

ز عطش اهل حریمت همه در ناله و فریاد

 

نه بود خیمه ی دیگر،چه کنم با تب سجاد؟

نگران عهدوعیالت که سوی خیمه بیایی

 

همه جا بوده مرا با تو سر الفت و وحدت

سفری با سر خونین تو دارم سوی غربت

 

نگذارم به زمین بعد تو من پرچم نهضت

گل من رأس تو بر نیزه کند جلوه نمایی

 

تو چراغ شب تاریک عزیزان بسیجی

تو به میدان شرف رهبر گردان بسیجی

 

همه دم زمزمه و نغمه ی مردان بسیجی

به عزای تو ((معلم)) همه در نوحه سرایی

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۱
آذر
۹۳


متن نوحه سکینه گفت با زینب از حاج حسین فخری

 

حاج حسین فخری

 

 

سکینه گفت با زینب ببین شمر ستمگر را

 

ز بهر کشتن بابم به کف بگرفته خنجر را

 

 

گلوی تشنه میخواهد کشد سبط پیمبر را

 

بکن مخبر تو ای عمه من محزون مضطر را

 

که حنجر تیغ در بر میکشد یا تیغ حنجر را

 

----------------------------------------------------------------

 

سکینه گفت بابم آمده امشب به مهمانی

 

ز نور روی وی کاشانه ام گردیده نورانی

 

 

گذارم من لب خود بر لب آن دلبر جانی

 

اگر بوسی لب باب مرا عمه تو می دانی

 

که شکر شیر در بر میکشد یا شیر شکر را

 

----------------------------------------------------------------

 

فتاده پیکر اکبر چو گل بر دامن میدان

 

بگو عمه تو از یاری به حق خالق سبحان

 

که پیکر خاک در بر میکشد با خاک پیکر را

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۴
آبان
۹۳

متن نوحه خوزستانی از حاج حسین 

حاج حسین فخری


هر طرف مینگرم،نیزه و شمشیر است

یارب حسین من تک و تنهاست

------------------------------------------------------------------------------------

کوفیان تشنه ی خون اند به کمین بنشستند

عهدها را همه از جور و جفا بگسستند

------------------------------------------------------------------------------------

مانع از آب شدند قلب حرم بشکستند

تشنه لب اهل حرم در بر دریاست

------------------------------------------------------------------------------------

گرد مولای حرم عدو به صف ایستاده

جمله بر بی کسیش هل هله ها سر داده

------------------------------------------------------------------------------------

تیرها را به کمان به  قصد او بنهاده

پسر فاطمه یارب تک و تنهاست

------------------------------------------------------------------------------------

هر طرف پیکر اوشد هدف تیر و کمانها

تشنه لب بود ولی حمله بزد بر صف آنها

------------------------------------------------------------------------------------

صولت و قدرت او بر همه جا ورد زبانها

چون حسین بن علی حجت یکتاست



منبع:نوحه های شخصی پوریا مهدوی مقدم

  • پوریا مهدوی مقدم